-
خدای کشتار
2 اردیبهشت 1397 07:19
دیشب این فیلم رو دیدیم.. خیلی جالب بود .. نقاب تمدن .. و فقط نقاب نه بیشتر.. روی چهره افرادی که در نگاه اول.. برخورد اول جز تحسین شخصیت شان چیز دیگری سراغ مان نمی آید..اما کافیست کمی معاشرت کنیم..یا در یک موقعیت سخت یا منفعت جویانه با آنها یا مقابل شان قرار بگیریم.. بنگ.. همه چیز متلاشی میشود .. نه تمدن .. و نه هیچ...
-
Parler a Mon Pere
26 فروردین 1397 09:22
می خواهم زمان را به فراموشی بسپارم.. به اندازه یک آه، به اندازه یک لحظه.. پرانتزی در انتهای مسیر.. و رفتن به جایی که قلبم مرا بدان سو می راند.. می خواهم رد پایم را بازیابم.. به جایی که زندگی من است، به محلی که جایگاه من است.. و طلای گذشته ام را نگه دارم.. گرماگرم در باغچه اسرارم.. میخواهم از اقیانوس عبور کنم، پرواز...
-
غم..
15 فروردین 1397 21:08
غم، نه یک اتفاق زمانی یا حالت انسانی است؛ که موجودی است جان دار که نفس می کشد و در کنار ما زندگی می کند. آن گاه که خسته از روزمرگی بر صندلی اتوبوس نشسته ایم، یا در کنار محبوب آرمیده ایم، یا در جمع شاد همراهان یکدل رها شده ایم، پای ظرفشویی ایستاده ایم و بشقاب ها و لیوان ها را به کف آغشته ایم و شادمان آهنگی را زمزمه می...
-
بعضی آدم های بی گناه..
7 فروردین 1397 20:57
تازه از مهمانی برگشتیم. همه چیز خوب و با لبخند به همدیگر برگزار شد. بعضی نگاه ها از جنس خاصی هستند. از جنس قضاوت. متوجه میشوی که صمیمانه نیستند. در جمع ساکتم و شروع کننده صحبت نیستم. مخصوصا در جمع اقوام همسر. لبخند میزنم و در قالب چند کلمه همراهی میکنم که بی احترامی نکرده باشم. اما نگاههایی که ورانداز میکنند را دوست...
-
الهی.. حول حالنا الی احسن الحال
29 اسفند 1396 11:24
قسم به آفتاب و تابش آن هنگام رفعتش. قسم به ماه که پیرو آفتاب تابان است. و قسم به روز هنگامی که جهان را روشن سازد. و به شب وقتی که عالم را در پرده سیاهی کشد. و قسم به آسمان بلند و آن که این کاخ رفیع را بنا کرد. و به زمین و آنکه آن را بگستراند. و قسم به نفس و آنکه اورا نیکو بیافرید. و به او شر و خیر او را الهام کرد. هر...
-
لذت سبکی..
22 اسفند 1396 12:22
ما از همان اول زباله جمع کن بودیم.هستیم هنوز. زباله به وقتش که زباله به نظر نمی رسید. لنگه کفشی ست در بیابان. به درد بخور برای روز مبادا. نشانه دور اندیشی محافظه کارانه و آینده نگری. اما دور اندیشی محافظه کارانه و آینده نگری بی قاعده، تنها زباله تولید میکند: ده ها کارتن و جعبه از پیچ و واشر و سیم و لامپ و نخ و کاغذ و...
-
نوبت تکاندن کتابخانه رسید..
15 اسفند 1396 13:15
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد کو قسم چشم، صورت ایمانم آرزوست..
-
مغز های کوچک زنگ زده..
1 اسفند 1396 12:06
شب گذشته دعوت دلچسبی داشتم برای دو فیلم از جشنواره امسال البته در یک اکران خصوصی.. نمایش اول لاتاری از مهدویان بود. خیلی دلچسب بود.. بیشتر به خاطر داشتن قهرمان در فیلم. یادمه وقتی ایستاده در غبار رو دیدیم با همسرم، هر دو با یه حال خوب سینما رو ترک کردیم چون قهرمان واقعی و قابل لمس بهمون نشون داد.. چیزی که جای خالیش...
-
غم های ته نشین شده..
29 بهمن 1396 10:13
روزگاری بود که غم گه گاه مهمان دل میشد..نه صاحب خانه ...برای ما که کم سن و سال بودیم که اصلا غم معنایی نداشت .. شاید گریه ای سر می دادیم اما از سر غم نبود..ناراحتی بود و می گذشت..غم نبود که دست و بالت را بگیرد و حتی نگذارد گریه کنی..غم نبود که حتی اجازه ندهد زمان شادی از اعماق وجودت شاد باشی..اما بزرگ که شدیم غم تعریف...
-
حالا که باران می بارد..
27 بهمن 1396 20:15
خدایا دلهای زیادی گرفته است.. به برکت این باران دل های بنده هایت را شاد کن.. یا ارحم الراحمین
-
یک روز بهشتی..
25 بهمن 1396 12:19
آسمان آبیه قشنگ است. من عاشق خدا میشوم وقتی تکه های ابر با خورشید بازیشان می گیرد. آنقدر بخشنده است این آسمان که مجال میدهد تک تک ما در خانه های کوچکمان شاهد بازی ابر و خورشیدش باشیم. یک آن خانه غرق نور و آن دیگر تاریک. و چه تاریکیه لذت بخشی؛ میدانی که در کوتاه ترین زمان سیل نور جای تاریکی را می گیرد. و چه خداوند...
-
[ بدون عنوان ]
17 بهمن 1396 14:21
یه بی حالیه خلصه وار داره سرما خوردگی. چند فصل می خونم. چشمام خسته میشه. به صدا های بیرون گوش میدم. به سکوت خونه.یه نور نارنجی از لای پرده سر خورده رو فرش آشپز خونه.صدای تلفن بلند میشه. مهمونی آخر هفته موکول شد به هفته دیگه. چند فصل دیگه می خونم. چشمام خسته میشه. خوابم میبره. وقتی بیدار میشم از نور نارنجی خبری نیست....
-
لذت فیلم خوب..
11 بهمن 1396 11:06
من و جناب همسر اصلی ترین تفریحمان فیلم دیدن است.. واقعا تفریح لذت بخشی ست .. میشود رستگاری در شاوشنگ را دید و برای مدتی پلک هایت را ببندی و بال های ذهنت را در دشتی سبز و پر از نور امید پرواز دهی.. میشود محله چینی ها را ببینی و منقبض شدن عضلات تنت از خشم و ناراحتی را حس کنی.. این بالا و پایین شدن ها را بعد از موسیقی.....
-
انقلاب محبوب من..
8 بهمن 1396 15:21
همسر عزیز پیشنهاد قدم زدن در این هوای مهربان را پذیرفت و راهی خیابان انقلاب شدیم.. شکر اندر شکر شد.. برف و کتاب.. هرچند کتاب مورد علاقه ام را به خاطر گرانی اش فعلا نخریدم اما در کتاب فروشی ها می گشتیم و لذت میبردیم.. جناب همسر هم در کافه فرانسه لذتمان را کامل کرد.. پ.ن : قبل از بیرون آمدن از خانه، تند و تند خانه را...
-
گوشه امن..
5 بهمن 1396 22:18
امروز بر طبق روال ماه های قبل دورهمی فامیل همسر بود و بعد از آن مهمانی خانوادگی خانواده خودم.. همه چیز در ظاهر خوب .. همه در جمع های دو یا سه نفره.. یا همه با هم مشغول حرف زدن.. انتقال اطلاعات.. و بیشتر بیان حالات و عادات و احساسات شخصی خودشان به یکدیگر بودند.. در چهره شان گاهی تعجب از حرف طرف مقابل دیده میشد اما در...
-
نشانه چیست..؟!
4 بهمن 1396 13:35
دیشب در جمعی از آشنایان نزدیک بحثی شکل گرفت در مورد فیلم رگ خواب.. عده ای موافق فیلم از همه جهاتش بودند و عده ای فیلمنانه را ضعیف اما فیلم برداری و لوکیشن و انتخاب بازیگر را عالی میدانستند.. من شخصا شیفته شخصیت لیلا حاتمی بودم و البته با بازی بخصوصش در رگ خواب علاقه ام دوچندان شد .. دنباله بحث به سمت شخصیت خانم حاتمی...
-
در میان امواج بدون هیچ لنگر گاهی
4 بهمن 1396 11:46
امروز دوباره عصر سقراط است.. زندگی اخلاقی ما با انحلال عادات قدیم در معرض تهدید است و زندگی عقلانی ما در سرعت و گسترش است. همه اعمال و اندیشه های ما تازه و در مرحله آزمایش است و هنوز هیچ چیز محقق و مستقر نگشته است؛ وسعت و پیچیدگی و تنوع تغییرات زمان ما بی سابقه است. همه آنچه در دور و بر ماست، از ابزاری که کار ما را...