ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..
ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..

از ای کاش ها..

فندق خوابیده و منم افتادم رو تخت. پا درد از صبح مهمونم بود. بی اشتهایی پسر باعث شد منم غذای درست و حسابی نخورم‌. 

روی تخت افتادم و صفحه های آشپزی رو نگاه میکنم و غذا های دیوانه کننده. یه جورایی خودزنی. 

کاش یکی بود برام یه ساندویچ مرغ سرد درست می‌کرد. برام نمی آوورد، می‌گفت پاشو بیا پیشم با هم بخوریم.همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد