ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..
ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..

یک لیوان آب خنک..


مدتی بود ذهنم درگیر بشود یا نشود.. کی و کجا.. چطور و چگونه.. چه کسی و چه وقت شده بود.. 

بی قرار بودم که ناگهان خدا آمد و آب خنکی بهم داد و گفت بخور و آرام باش .. من هستم.. مثل همیشه ..