دنیای زن عجیب دنیاییست..
از لحظه ای که تصمیم میگیرد مادر شود، مادر می شود..
باید سنگ هایش را از قبل تر با خود واکنده باشد که اصلا چرا موجودی را بیاورم در این دنیای هزارتو.. در این دنیا که در رنگ هایش مشکی و خاکستری هم پیدا می شود..
در این دنیا که بعضی هم جنس هایش هم دیگر را دوست ندارند.. آیین محبت نمی دانند.. خودخواه اند.. برای اندکی بیشتر پول.. قدرت.. مقام.. ملک.. خون ها می ریزند.. کودک ها می کشند.. جوان ها پرپر میکنند.. قلب ها می شکنند..مادرها و پدرها چشم انتظار و دل خون میکنند..
در این دنیا که تنهایی سهم مسلمش خواهد شد.. تنها سهمی که برای داشتنش نیاز به تلاش نخواهد داشت..
بله..اول باید سنگ هایش را وا بکند.. که لزومش را برای خودش روشن کند..
روشن کند که از خودخواهی تصمیم نگیرد.. روشن کند که قرار نیست فرزندش جز اموالش باشد.. معلوم کند که هدف دارد که میخواهد دستش را بگیرد و بیاورد در دنیایی که سهمش از میزان اکسیژن هم حتی معلوم نیست.. میدانی چقدر استخوان باید خرد کند تا جواب قانع کننده بیاورد برای تک تک این سوال ها..؟!
چه خوش روزی که بالاخره جوابی میابد که حداقل خودش را متقاعد میکند.. که بله.. می آورمش به این دنیا، به این دلیل و آن دلیل..
که به زعم من اگر به نتیجه هم نرسد.. باز هم درجه ای از مادری را تجربه کرده است..
پله دوم چکاپ های پزشکی از خودش که آیا از لحاظ جسمی صلاحیت دارد فرزند سالمی را بپروراند در بدنش..؟!
اگر جواب بله بود.. باید برای دلبندش که هنوز نیامده.. مکمل بخورد.. به تغذیه اش اهمیت دهد.. کتاب بخواند..
و روز ها را به سر انگشت شمارش درآورد که چه زمانی خدا صلاحیتش را تایید میکند که فرشته ای را دستش به امانت دهد..انتظاریست سخت..
و همه این لحظه ها اگر مادری نیست، پس چیست..
چقدر قشنگ نوشتی
واقعا که چه مسئولیت عظیمیه پدر و مادر شدن . ای کاش همه درک میکردند این مسئولیت را !
واقعا...
عزیزم...
تو چه مادر خوبی میشی
نه بهتره بگم چه مادر خوبی هستی