ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..
ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..

مکث.


برای اولین بار موضوع هایی از این دست قلبم را فشرد.. 

آخر چرا در کربلا.. 

کربلا اسم محجور و گمنامی نیست در جهان اسلام.. و حتی در جهان غیر اسلام.. 

کربلا نور است.. نور.. 

چرا احترام نگذاشتند و در جوار چنین مکان مقدسی ورزشگاه ساختند که حالا بخواهند با رقص و آواز حرمتش که نه.. حرمت کربلا را آدم ها به آن ندادند که آدم ها بخواهند بگیرند اما بخواهند با رقص و آواز به ساحت آن جسارت کنند..

من تا به حال کربلا نرفته ام.. من خیلی مذهبی نیستم .. من گاهی میرقصم.. اما من قلبم فشرده شد از این جسارت.. وقاحت و از  این ریاکاران.. 


خدایا پناه میبرم به تو از شر شیطان های دوپا.. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد