ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..
ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..

تمام ناتمام من تویی..


باید تختی که برای مدتی در پزیرایی خانه پهن شده بود جمع شود..

باید کمی دکوراسیون را تغییر دهم..

باید گلدان گلها را عوض کنم.. جای ریشه هایش کم است. به ریشه اصلی آب نمی رسد..

باید دست را روی زانوها بگذارم و غبار یک ماه را بتکانم..

دوباره فیه ما فیه بخوانم ..

نگاهم به توست.. انگار کن کودکی خردسال در میانه روزی تف دیده.. دنبال مادرش می گردد..

مادرم باش.. پیدایم کن.. در آغوشم بگیر..


من تورا میخواهم..