ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..
ورق های زده نشده..

ورق های زده نشده..

وقتی در مورد موضوعی مینویسم متمرکزمیشوم و منطقی تر و حتی آرام تر با آن برخورد میکنم تا صحبت کردن در باره اش.. پس باید نوشت..

من اگر خدا می شدم..


من اگر خدا می شدم،

نع..

من هیچ وقت نباید خدا باشم چون لحظه هایی پیش می آید که دلم میخواهد افرادی را جوری نابود کنم، گویی هیچ وقت نبوده اند..

انسان هایی که به روح یکدیگر با گستاخی تجاوز میکنند..و گویی کر و کورند از این رفتار وقیحانه شان.. و در کنار این موجودات .. احمق ها را.. احمق هایی را که بار حماقتشان دائم روی دوش دیگران است..


خدایا کمکم کن هیچ وقت در این دو گونه نگنجم..

نظرات 3 + ارسال نظر
ستاره درخشان 7 خرداد 1401 ساعت 03:40

در این دو گونه نگنجیم و از این دو گونه زیاد دور و برمون نباشن لطفا .اااااامین.

نفر اول 9 اردیبهشت 1398 ساعت 02:55

حق داری... ولی همیشه اینجور نگاه، من رو یاد نیچه میندازه. راستی خوبی؟ چه خبر؟ :)

خوبم .. خداروشکر
نیچه.. نیچه .. گاهی با تمام سلول هام میفهممش

صبا 7 اردیبهشت 1398 ساعت 13:54

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد