برای چند دقیقه ماشین کنار خیابان پارک شد. راننده برای انجام کاری ماشین را ترک کرد. من خیره به پیاده روی خیابان. چند دختر رد شد..؟! چند خانم رد شد..؟! هیچ کدام شبیه من نبودند. این را چشمانشان به من میگفتند.
با برادرم از محل قدیم خانه پدری رد شدیم. بعد از چندین سال. انگار چند روز پیش بود. گویی فضای خیابان در خواب میگذرد و من خواب زده..
تغییرات خیلی سریع داره اتفاق میفته!
اوهوم..سرعت خیلی بالاست..!